شما اينجا هستيد: Home » مصاحبه درباره الویس » مصاحبه با رایلی کیو ، دختر لیزا مری پریسلی و نوه الویس

مصاحبه با رایلی کیو ، دختر لیزا مری پریسلی و نوه الویس

رایلی کیو ، دختر لیزا مری پریسلی و نوه الویس ، در یک مصاحبه جدید با ماهنامه ونتیفر درباره خانواده اش مسایل مهمی را فاش کرد! از دلیل مرگ مادرش ، لیزا مری ، گرفته تا مشاجره هایش با مادربزرگش پریسیلا ، و تولد دخترش در سال گذشته با رحم جایگزین و مبتلا شدن خودش به بیماری لایم. این مصاحبه در ماه سپتامبر در این ماهنامه منتشر خواهد شد. ترجمه بخشهایی از این مصاحبه را اینجا میخوانید.

 

پدربزرگش سالها پیش از تولد او از دنیا رفته و حالا با مرگ مادرش او تنها وارث دارایی های الویس است.

او به یاد می آورد که همیشه در زمان جشن شکرگذاری با مادر و برادرش به گریسلند میرفتند. آنها در هتل مخصوص اقامت میکردند و بعد از رفتن توریستها به گریسلند می آمدند و ماشین گلف را در زمینهای گریسلند میراندند و جشن میگرفتند.

میگوید:” زمانیکه هنوز آشپزهای الویس زنده بودند ، برای ما شام درست میکردند که واقعا خاص بود. خیلی جنوبی بود: سبزی و مرغ و ماهی سرخ شده  و هاش پاپی( یک نوع غذای جنوبی)، نان ذرت و لوبیا. پودینگ موز.”

***

با رایلی کیو مصاحبه داریم .اوایل عصر ماه مه است  ، مصادف با  سی و چهارمین سالگرد تولد رایلی  ، و ما  در لابی هتل خارج از سنت گالن، سوئیس هستیم.اینجا  با رایلی نشستیم و منتظریم که پیشخدمت سفارش ما را بگیرد… نوازنده پیانو تلاش میکند لحظات خوبی بسازد و آکوردهای کلاسیک را مینوازد…

رایلی درباره گریسلند میگوید : ” ما اونجا میخوابیدیم” ، و بعد مکثی میکند و ادامه میدهد ، “نمیدونم اینو بگم یا نه . میدونید که طبقه بالای گریسلند برای بازدید عموم ممنوع است و این برای احترام به الویس است چون در آنجا دچار حمله قلبی مرگبار شده است.نمیدانم اگر خانواده پریسلی و خانواده کیو نبودند ، چه کسی حق حضور در آنجا را داشت؟” سپس ادامه میدهد: ” تورها از صبح شروع میشدند و تا زمانیکه تمام شوند ما در طبقه بالا پنهان میشدیم. سیکوریتی برای ما صبحانه می آورد.درواقع این یک خاطره عالیست. ما سوسیس و بیسکوییت سفارش میدادیم و تا زمانیکه توریستها نرفته بودند ، پنهان میماندیم.”

در هفته‌های آتی، روی خندان رایلی را خواهم دید و جذابیتهایش  را که دوستانش دوست دارند، می‌بینم. اما امروز او به آرامی و با احتیاط صحبت می کند و زانوهایش را بغل کرده.

زندگی در کوتاه مدت چیزهای زیادی به او تحمیل کرده است، برخی شادی آور، برخی دیگر نابودکننده: مرگ برادرش بر اثر خودکشی در سال 2020. تولد دخترش در سال 2022. مرگ مادرش، به دنبال عوارض جراحی قبلی کاهش وزن، اولین سریال او که برایش نامزد دریافت جایزه امی شد ، یک دعوای قانونی غافلگیرکننده با مادربزرگش، پریسیلا پریسلی بر سر املاک لیزا ماری و در نتیجه گریسلند، و همچنین علاقه خانواده به شرکت های الویس پریسلی من و کیو در مورد همه اینها صحبت خواهیم کرد.

او به من بچه اش را معرفی می کند و نام دخترش را که قبلاً هرگز علنی نکرده بود به من می گوید.

او از زیان هایی که متحمل شده است، می گوید که مواقعی احساس می کرد چیزی اساسی در درونش شکسته است. ما حالا در لابی هتل نشستیم . رایلی به سادگی می گوید: “این بهترین تولد من نیست.” برای اولین بار او بدون مادرش است. “سال گذشته، من در یونان بودم …فهمیدم که برنده دوربین طلایی شدم، در ساحل بودم و همه اینها همزمان اتفاق افتاد. خیلی قشنگ بود….”

رایلی اکنون تنها متولی گریسلند و سهام خانوادگی الویس پریسلی اینترپرایز است که همه آنها در زمان مرگ الویس فقط 5 میلیون دلار ارزش داشتند و طبق گزارش ها اکنون در مجاورت 500 میلیون دلار هستند. او همچنین یک ستاره در حال ظهور، تهیه کننده و کارگردان است: جایزه کن برای درام “جنگ پونی” ، که او با جینا گامل کارگردانی کرد، درباره دو پسر لاکوتا در داکوتای جنوبی بود. همه چیزهایی که امسال برای  رایلی اتفاق افتاد، چه خوب و چه بد،توسط رسانه ها به اطلاع مردم رسید و همچنان اطلاع رسانی خواهد شد.

باز لورمن کارگردان فیلم الویس ، که در حین کار بر روی این فیلم با رایلی و مادرش آشنا شد، می گوید: «کندی ها و پریسلی ها خانواده سلطنتی آمریکا هستند. و به نحوی، هر دو این خانواده ها، همانطور که شکسپیر می‌گوید، «با مصیبت ازدواج کردند». آیا ژنتیکی است؟ آیا به این دلیل است که آنها چنین استانداردهای بالایی دارند؟ آیا به این دلیل است که جهان آنها را تماشا می کند؟ شاید. زیرا خانواده سلطنتی بودن تنها به این معنا نیست که کشورتان شما را تماشا کند. خانواده سلطنتی آمریکایی بودن به این معناست که تمام دنیا شما را تماشا کنند.»

***

گارسون برای گرفتن سفارش ما نیامده. رایلی مودبانه به پیانیستی که در حال نواختن است لبخند می زند. به من می گوید: «بیا بریم قدم بزنیم.

شوهر و دختر رایلی بخاطر سفرهوایی که از آمریکا تا سوییس داشته اند بسیار خسته هستند و در هتل خوابیده اند….درهای شیشه‌ای هتل باز و بسته می‌شوند و ما از جلوی پلاکاردی درباره تاریخچه هتل رد می‌شویم: این هتل قبلا یک آسایشکاه  بوده است. من می بینم که چرا رایلی ترجیح می دهد تا آنجا که ممکن است در فضای بیرون هتل باشد. اینجا منظره کوههای آلپ در یک جهت، و منظره دریاچه کنستانس در جهت دیگر نمایان است.

من این سوال واضح را می پرسم: چرا ما در سوئیس هستیم؟

رایلی می گوید: “من بیماری لایم دارم. موهای بلندش را که هنوز از حمام مرطوب هستند، از صورتش دور می‌کند. “من از این وقت کمی که دارم استفاده کردم که بیام اینجا و ببینم آیا می توانم کمی  این بیماری رو کاهش بدم یا نه.اینجا یک مرکز درمان جامع ست و انواع خدماتی رو ارائه می ده که هنوز  در آمریکا انجام نمیدن، مثل پاکسازی خون .

او قبلاً هرگز با این جزییات از بیماری خود نگفته است. بعدتر از رایلی درباره بازی در سریالش میپرسم وقتی که ، سم کلافلین (یکی از همبازی هایش)، رایلی را  دید که با درد دست و پنجه نرم می‌کرد.سم قبلا درینباره گفته بود لحظاتی پیش می‌آمد که رایلی بین فیلم برداری سکانسها دچار درد میشد…خود رایلی اما در مورد علائم ناتوان کننده ای که با آنها زندگی کرده است صحبت نمی کند….

ما به دنبال جایی برای نشستن روی چمن هستیم.رایلی می‌گوید: ” این اولین استراحت من بعد از چندین ساله . من واقعا معتاد به کار کردن هستم.می پرسم فکر می کند اخلاق کاری خود را از کجا آورده است؟میگوید : ” فکر نمیکنم از پدرو و مادرم به ارث برده باشم. من کلا از رحم مادرم اینطور متولد شدم…رایلی یک پیراهن دودی، شلوار جین آبی و دمپایی شاروت پوشیده است. دمپایی را در می آورد و انگشتان پایش را در چمن فرو می برد…میگوید:  “من فکر می کنم ما نیمی از طبیعت هستیم، نیمی از طبیعت تربیت شدیم. من به طور طبیعی فردی بودم که خیلی وقت شناس و سخت کوش بودم و می خواستم کارهایی انجام بدم که تربیت من با اون بسیار متفاوت بود. خیلی بی برنامه بود. گاهی به مدرسه می ریم، گاهی نمی ریم. این همون چیزی بود که من بهش عادت داشتم، بنابراین سال‌های نوجوانی و کودکی‌ام رو طوری زندگی می‌کردم که انگار این همون چیزی بود که می‌خواستم. من قطعاً یک فرد ماجراجو و خودجوش هستم، اما در کارهای روزمره پیشرفت می کنم. پدر و مادرم می‌گفتند وقتی کوچک بودم، خیلی سعی می‌کردم همه چیز را سازماندهی کنم …”

رایلی زمانیکه هنوز پستانک در دهان داشت روی جلد مجله “مردم” دیده شد. لیزا مری با کودکش رایلی روی جلد مجله ژست گرفتند با این تیتر: (اولین نوه الویس اینجاست)…گزارش شده است که  این مجله 300000 دلار برای این عکس انحصاری پرداخت کرده است.

پدر رایلی ، دنی کیو اصالتا ایرلندی و یهودی است… رایلی اما می گوید: “من یک دختر آمریکایی هستم…والدین این دختر آمریکایی خاص زمانی که مادرش در مرکز مشاهیر کلیسای ساینتولوژی در لس آنجلس زندگی می کرد، ملاقات کردند. (لیزا ماری و پریسیلا پس از مرگ الویس به این کلیسا ملحق شدند.) رایلی در کلیسا بزرگ شد….رایلی میگوید :”ایمان ، کلمه خاصی برای مردمه، اما من فکر می کنم ایمان ایمان به هر چیز هست . ایمان به عشق، انسانیت، جهان، هر چی که باشه. من به کلیسا نمی رم. اما من همیشه می تونستم تشخیص بدم که معنویت چیزیه که واقعاً در زندگیم بهش نیاز دارم.” خانواده او زمان خود را بین کالیفرنیا، فلوریدا و هاوایی سپری میکردند. برادر رایلی، بنجامین استورم کیو، در سال 1992 به دنیا آمد.در این زمان رایلی کودکی کاملا غیر معمولی داشت.

در سال 1993، مایکل جکسون به آزار جنسی یک پسر 13 ساله متهم شد. او از لیزامری پریسلی خواست تا از او حمایت کند. یک سال بعد، پس از اینکه جکسون با خانواده پسر با مبلغ 20 میلیون دلار تسویه حساب کرد، از لیزا مری خواستگاری کرد. لیزا از دنی کیو جدا شد و 20 روز بعد، او و جکسون به جمهوری دومینیکن فرار کردند. رسانه ها اعلام کردند که این ازدواج یک ترفند تبلیغاتی برای احیای شهرت جکسون است…  لیزا ماری گفته بود : “من بسیار عاشق مایکل هستم. من زندگی ام را وقف او می کنم.» ..اما یک سال نیم بعد از هم جدا شدند و اعتیاد جکسون به قرص ها به عنوان دلیلی برای انحلال ازدواج ذکر شد.

رایلی می گوید: کودکی بسیار غیر نرمالی داشته. او تنش را با یکی از خنده های بزرگ و غم انگیزش می شکند. “میتونم درک کنم برای کسی که از بیرون این چیزا رو میبینه چقدر دیوانه کننده ست. اما وقتی داری همچین شرایطی زندگی میکنی، این فقط زندگی شما و خانواده شماست. شما فقط عشق رو به یاد دارید، و من عشق واقعی به مایکل داشتم…واضح است که رایلی برای درک از اتهاماتی که در اطراف جکسون می‌چرخد خیلی جوان بود…میپرسم شما هم در گریسلند و هم نورلند زندگی کردید ؛ کدام را بیشتر دوست داشتید؟رایلی با صدای بلند تعجب می کند. صادقانه بگم، “من بیشتر از گریسلند ، تو نورلند وقت گذروندم. اونجا بیشتر شبیه خونه بود ، ولی وقتی من بدنیا اومدم گریسلند دیگه تبدیل به موزه شده بود.”پس از جدایی لیزا مری و مایکل ، او با نیکلاس کیج ازدواج کرد. چهار ماه بعد از هم جدا شدند. رایلی با کیج ارتباط برقرار نمی‌کند، اما می‌گوید دوست دارد در زندگی حرفه ای اش فیلمی با او بسازد. رایلی می گوید: «اون بازیگر بزرگیه. من چند ناپدری وحشی داشته ام. معروف و غیر معروف.»

خانه اصلی لیزا مری در کالاباساس، کالیفرنیا بود، شهری که اکنون به واسطه کارداشیان ها در سطح جهانی شناخته شده است. محله معروف هیدن هیلز که خانه مدونا، ویل اسمیت، مایلی سایرس و خیلی سلبیریتی های دیگر است.رایلی می‌گوید: “فکر می‌کنم زمانی که ما اونجا زندگی می‌کردیم، فقط ما و ملیسا اتریج بودیم… کارداشیان ها هم اونجا بودند، اما خیلی قبل از معروف شدنشون بود فکر می کنم مادربزرگ من ،  با پدر کارداشنیانها قرار میزاشته…

حق با رایلی است. پریسیلا پس از طلاق از الویس در سال 1973 با رابرت کارداشیان قرار میگذاشت. او تا زمانی که الویس هنوز زنده بود از ازدواج با او خودداری کرد، به همین دلیل هم راه آنها از هم جدا شد.

در سال 2014، کیم کارداشیان و کانیه وست ملکی را خریداری کردند که زمانی خانه  لیزا مری پریسلی  بود و  رایلی کودکیهایش آنجا بود. خانه اصلی ویران شده بود و خانه بزرگتری ساخته شده بود… کیم اکنون در آن زندگی می کند.

خانواده رایلی در نوجوانی آنقدر سفر می‌کردند که او به سختی می‌توانست به مدرسه جذب شود. او می گوید که در درسهایش ضعیف بوده. “…پدرم واقعاً به تحصیل من اهمیت می داد. مامانم می گفت تو هنرمندی. برو هنرمند باش. ” رایلی از دبیرستان فارغ التحصیل نشد، اگرچه هنوز هم می خواهد روزی این کار را بکند. او به کتاب، و همچنین موزه ها، فیلم ها و هر چیز دیگری که می توانست برای آموزش خود استفاده کند، روی آورد. او می‌گوید: “من ریاضی رو دوست دارم، و گرامر من با توجه به شرایطم به اون بدی که فکر میکنید نیست.”

در ۱۴ سالگی، کیو مدلینگ را شروع کرد. او برای چند فصل یکی از اعضای اصلی کت واک در کمپین Miss Dior بود و با مادر و مادربزرگش  روی جلد مجله Vogue  ظاهر شد.داکوتا جانسون، زوئه کراویتز و کریستن استوارت از نزدیکترین و عزیزترین دوستان او بودند. هر سه کیو را فردی برازنده، متواضع و نترس توصیف می کنند …کریستن استوارت می گوید : “او در هر کاری که انجام داده بهترین کار است.” او همیشه صادق است…

رایلی اولین بازی حرفه ای خود را در فیلم (فراری ها) در نقش جوآن جت ایفا کرد، فیلمی زندگی‌نامه‌ای درباره گروه دهه ۷۰ . کریستین استوارت میگوید: ” رایلی در صحنه فیلم‌برداری یه جورایی یه شخصیت دست نیافتنی بود، .. اون جاذبه غیر قابل انکاری داره . اون نوه الویس هست ، بنابراین واضحه که ما در موردش کنجکاو بودیم. منظور منو میفهمی؟ و اون واقعاً خیلی خجالتی بود …

 

در اوایل دهه 20 زندگی‌اش، کیو از یک تست بازیگری برای نقش رقصنده در فیلم مایک جادویی ، اثر استیون سودربرگ ضبط کرد. کارگردان نه تنها او را انتخاب کرد، بلکه در دو پروژه بعدی نیز با او کار کرد، Logan Lucky و The Girlfriend Experience که دومی نامزدی گلدن گلوب را برای او به ارمغان آورد.

کیو در سال 2013 هنگام ساخت فیلم مکس دیوانه با بدلکار و بازیگر استرالیایی بن اسمیت-پترسن آشنا شد و بعداً به خلیج بایرون رفتند. کیو می گوید: “من اون رو خیلی واضح یادم میاد ، فقط می دونستم که قراره بچه دار بشیم. «اگرچه درکش بسیار عجیب بود. نمی‌دونستم چطوری به اونجا رسیدم، اما رسیدیم.» این زوج در سال 2015 ازدواج کردند.

کیو و استوارت هر دو هنوز هم خاطره سفر مجردی به آبادی کیچ در کالیفرنیای مرکزی، مسافرخانه مدونا رو بخاطر می آورند. استوارت میگوید : “ما واقعاً توی اتاق‌های هتل مهارت داریم. اینکه با این حال ما رو اصلا از هتل اخراج نکردن خودش این حرف رو ثابت میکنه.” کیو می‌گوید: “ما در حال گوش دادن به Spice Girls، The Backstreet Boys و TLC بودیم. اتاق‌ها صورتی و براق بودند. ما سربند هایی به شکل آلت تناسلی می‌بستیم.” استوارت می‌گوید: “ما در رستوران کوچک عجیب و غریب با صدای زیاد شام خوردیم.” کیو می‌گوید: “یک عکس پاپاراتزی واقعاً ناخوشایند از ما در حال خماری صبح روز بعد، برای همیشه در اینترنت وجود دارد. “این سرگرم کننده ترین خاطره من است.”

در سوئیس، خورشید در حال غروب است و رایلی خود را در پلیور پیچیده است. ما آنقدر از لس آنجلس جلوتریم که وقتی در داخل شروع به صحبت کردیم، تنها تبریک تولدی که او دریافت کرده بود ایمیل های خودکار از مطب دکتر و دندانپزشکش بود. با این حال، از زمانی که روی چمن نشستیم، از تلفن او صدای مسیجهای تبریک تولدش به گوش میرسید.

رایلی به شوخی میگوید: ” وای چقدر مسیج اومد ، لابد من خیلی آدم خاصی هستم” او میرود تا در هتل به شوهر و دخترش ملحق شود . در لابی هتل پیانیست آهنک cant help galling in love  الویس را مینوازد. اما دیر شده چون رایلی از لابی خارج شده است.

برای اولین بار در مراسم تشیع جنازه لیزامری برای اولین بار مشخص شد که رایلی صاحب دختری شده است. او یک متن در مدح مادرش نوشته بود اما آنقدر مغلوب بود که نتوانست آن را بخواند و همسرش این متن را خواند. متن این بود:”امیدوارم بتوانم دخترم را آنطور که تو مرا دوست داشتی، همان طور که برادر و خواهرم را دوست داشتی، دوست داشته باشم. از اینکه به من قدرت، شفقت ، همدلی، شجاعت، شوخ طبعی، اخلاقم، خلق و خوی من، وحشی بودن و سرسختی ام را دادی، سپاسگزارم. من محصول قلب تو هستم.»

***

در یک بعد از ظهر گرم ژوئن، رایلی من را در بیرون از خانه ساده دهه 70 که او و همسرش در انتهای یک بن بست در کالاباساس اجاره کرده بودند، در آغوش می گیرد. او می گوید: “قضاوت نکنید، این خونه سلیقه من نیست ، بعد از مرگ مادرم، نیاز داشتم که به خواهرهام  نزدیک بشم. فقط سه تا خونه در اینجا موجود بود، بنابراین ما به تازگی نقل مکان کردیم.

خانواده فردا به مکان خصوصی‌تری نقل مکان می‌کنند . حتی الان، یک پاپاراتزو در انتهای خیابان پارک شده است – و اسمیت-پیترسن (همسر رایلی) در حال بسته‌بندی جعبه‌ها در گاراژ است. این خانواده همچنان به خواهران ناتنی 14 ساله کیو، هارپر و فینلی لاکوود نزدیک خواهند بود، که این امر ضروری است. باز لورمن در مراسم تشییع جنازه لیزا ماری، کیو را به یاد می آورد «رایلی دوقلوها را به صورت فیزیکی در آغوش می گرفت، در حالی که مردم از کنار باغ عبور می کردند».

می پرسم آیا مکان جدید خانه ایده آل اوست؟ او می گوید: “نه، اما من حومه شهرو دوست دارم. این رویای منه : عادی بودن. من بیرون از اینجا خوشحالم.”

رایلی مرا به داخل می برد و با صدای پارس سگ های خانواده، زوشی و گرابس، صدای گریه یک نوزاد را می شنوم. او می گوید: “سلام عزیزم.” سپس به من گفت: “این توپلو ست.” توپلو استورم اسمیت پیترسن در آگوست 2022 از طریق رحم جایگزین متولد شد. کیو در مورد رحم جایگزین می‌گوید: «من فکر می‌کنم این یک کار خیلی جالب، فداکارانه و باورنکردنیه که این زنان برای کمک به افراد دیگه انجام می‌دن. من می‌تونم بچه‌ها رو حمل کنم، ولی این بهترین انتخاب برای من بود … بخاطر بیماری خود ایمنی لایم. در مورد نام دخترش: (توپلو)، البته، زادگاه پادشاه راک اند رول در می سی سی پی بود. رایلی می گوید: «این خنده داره چون ما اسم بچه رو قبل از فیلم الویس انتخاب کردیم. من می‌گفتم: «این عالیه، چون واقعاً یک کلمه یا نام شناخته شده در رابطه با خانواده من نیست – مثل ممفیس یا چیز دیگه ای نیست.» یک خنده بزرگ به ساده لوحی او. «ولی بعدش وقتی فیلم الویس اکران شد، انگار توپلو این بود و توپلو اون….نام میانی دخترش ادای احترام به برادر فقیدش بنجامین استورم کیو است که در ۲۷ سالگی درگذشت.رایلی دستش را به باغچه می‌برد و دختر 10 ماهه‌اش را برمی‌دارد. هیچ جای سوالی ندارد که پدرش کیست . رایلی می‌گوید: ” به معنی واقعی انگار شوهرمه که کوچیک شده.. اون بچه ماست….رایلی سعی میکند بچه را به پرستارش بدهد. اما توپولو مادرش را میخواهد.ما به حیاط خلوت میرسیم ، جایی که یک نیمکت چوبی مشرف به دریاچه ساخته شده است. توپلو در آغوش مادر غر میزند و با عینک آفتابی من بازی میکند.رایلی میگوید : ” این چیزیه که تو زندگی من واقعا وجود داشته و من میخواستم اونو درست انجام بدم. فکر نمیکنم شما هیچوقت بتونید پدر و مادر کاملی باشید ، اما من میخوام بهترین مادری که میتونم برای اون باشم” رایلی برای مدت ظولانی مکث میکند : ” برای من خیلی مهمه”کمی بعد در حالیکه تپلو چورت میزند ، رایلی با تاپ سفید و کلاه  حصیری ای روی صندلی استراحت مینشیند و یک سیب قرمز را گاز میزند. بعد از مدتی دوره درمان در سوییس ، حالا حالش کمی بهتر است…

از آخرین باری که ملاقات کرده ایم ، ماجرای تسویه حساب رایلی با مادربزرگش علنی شده . گزارش شده است که رایلی در ازای امانتداری پریسیلا از املاک لیزامری یک میلیون دلار به او میپردازد و 400000 دلار هزینه های قانونی را پوشش میدهد. وکیل او گفته که اگر پریسیلا راضی نبود ، رایلی این کار را نمیکرد.

“مممم،” رایلی میگوید که میدانسته درباره این موضوع هم خواهم پرسید…. ” وقتی مادرم فوت کرد هرج و مرج زیادی تو زندگی ما وجود داشت. مثل این بود که فرش کنده شده و کف زمین بیرون اومده. همه برای درک این موضوع که چجوری باید پسش بریم وحشتزده بودند، و فقط یه دقیقه طول کشید تا جزییات این وضع رو درک کنیم ، چون خیلی پیچیده ست. ما یک خانواده هستیم اما جنبه تجاری بزرگی هم  در خانواده ما وجود داره. بنابراین فکر میکنم این شفافیت باید وجود میداشت. “میپرسم  *شفافیت آیا شفافیت وجود داره؟ رایلی لبخند میزند : ” شفافیت ایجاد شده” * آیا الان اوضاع با مادربزرگ خوبه؟  رایلی میگوید : ” همه چی خوب خواهد شد… مکث میکند تا افکارش را جمع کند … یک مکث طولانی  ” یه کم آشوب وجود داشت اما الان همونجوری پیش خواهد رفت که باید باشه. مادر بزرگ زن زیباییه و نقش مهمی در خلق میراث گریسلند و پدربزرگ داشته. خیلی براش مهمه . “الویس” عشق زندگیش بوده. هر چیزی غیر از این در مطبوعات گفته بشه منو ناراحت میکنه. تنها چیزی که اون میخواد عشق و محافظت از گریسلند و خانواده پریسلی و میراث الویس هست. همه زندگیش همینه. بنابراین این مسولیت بزرگیه که اون سعی کرده به عهده بگیره. هیچکدوم از این مسایل قبلا بخشی از رابطه ما نبوده . اون تازه مادر بزرگ من شده.”

در مورد اینکه آیا پریسیلا اجازه دارد روزی در گریسلند دفن شود یا نه گزارشهای متناقضی در فضای مجازی منتشر شده است.رایلی میگوید : ” نمیدونم ، چرا تو گریسلند دفن نشه… البته اگه بخواد میتونه دفن بشه. اشتراک گریسلند با دنیا هم از اول ایده اون بوده” مکث میکند و اب دهانش را قورت میدهد. ” من همیشه ارتباط مثبت زیبایی با گریسلند داشتم. الان خیلی از خانواده من اونجا دفن شدند ، در این مقطع اونجا برام جای غمگینیه” یکی از این افراد برادر کوچکتر او (بنجامین استورم کیو) است. رایلی میگوید: ” اون از خیلی جهات احساس میکرد که دوقلوی منه ، ما خیلی باهم خوب بودیم و خیلی بهم شبیه بودیم. اون  خیلی سریعتر و شوختر وکمی باهوشتر از من بود” رایلی میخندد میگوید:” اون روح خیلی خاصی بود .” پس از مرگ بنجامین ، رایلی به مدت شش ماه به نزد لیزا مری نقل مکان کرد. ” بعد از اونهم من هفته ای دو سه بار در خونه مامان میخوابیدم . مامان اینو از ما میخواست و اگه دست اون بود ، من تمام مدت باید اونجا زندگی میکردم.”رایلی ، یکروز بعد از گلدن گروپ امسال مادرش را در مهمانی الویس دید. او میگوید: ” ما شام خوردیم و این آخرین باری بود که میدیدمش. داشتم فکر میکردم که چقدر زیبا به نظر میرسه و این پر رنگترین خاطره من از شام بود.”

وقتی رایلی به تراژدیهای  انباشته شده در روبه رو میپردازد جملات تکه تکه میشوند. ” درد زیادی رو  رو پشت سر گذاشتم و این دردها رو کشیدم… بخشهایی از وجودم مردند و حس میکنم قلبم منفجر شده. من احساس میکنم … من سعی میکنم ویژگیهایی که از طریق این ناملایمات به وجود اومدن تقویت کردم.”

از او مبپرسم که دوست دارد مردم چه چیزهایی را درباره مادرش به خاطر بسپارند. آهی میکشد و سپس لبخند میزند. میگوید :” اوه خدای من ، فکر میکنم خلاصه کردن او ، ساعتها و ساعتها طول میکشه، اما او واقعا بی نظیر بود”…میخندد و ادامه میدهد :” او در هرشرایطی بسیار قوی بود

زندگیش آسون نبود. خیانتی که متحمل شد و نداشتن یه عشق واقعی و دوستان واقعی…او قطعا دوستان و روابط خوبی داشته ، اما فکر نمیکنم واقعی بوده باشن. مردم از زمان تولدش فقط به دنبالش میومدن چیزی ازش میخواستن و خیلی معتبر نبودن.اون مجبور بود پوست کلفت باشه. او حضوری بسیار قدرتمند و  بسیار دوست داشتنی و بسیار وفادار و به نوعی یه شیر زن بود. یه زن خشن و یه مادر فوق العاده. فکر میکنم این خلاصه منم باشه. چون من دختر اونم. اون بهترین مادر بود”

 

 

About The Author

"JilVis"

Number of Entries : 1214
Scroll to top