الویس و من – فصل سوم
فصل سوم: دشمن من زمان بود. مقرر گشته بود که الویس در اول مارس 1960 به آمریکا بازگردد. من فقط چند ماهی فرصت داشتم که اوقاتم را با او سپری کنم. هر لحظه که کنارش نبودم به او فکر میکردم. الویس کاملا بر زندگی من مسلط شده بود حتی زمانیکه از او مایوس میشدم. یک روز عصر به من گفت که میخواسته با من تماس بگیرد اما موفق نشده. روز بعد بالاخره صدایش را شنیدم او گفت :" سلام عزیزم. فکر میکنی بتونی امشب بیایی اینجا؟" "شب ...
Read more ›