شما اينجا هستيد: Home » مصاحبه درباره الویس » مصاحبه با جون جونیکو

مصاحبه با جون جونیکو

جون جونیکو متولد 1938 ملکه زیبایی و اهل بیلوکسی میسیسیپی بود و بین سالهای 1955 تا 1956 با الویس دوست بود..
میتوان گفت جون اولین دوست دختر الویس بود. الویس سه هفته را در تعطیلات 1956 بعد از ضبط ترانه های
Hound dog و dont be cruel , در استدیو ممفیس ، با جون گذراند.
جون اولین باز الویس را بعد از یکی از کنسرتهای اولیه اش در 1955 در بیلوکسی ملاقات کرده بود. در آن زمان الویس در آستانه تبدیل شدن به یک سوپر استار بود.
جون میگوید که تنها دختری بوده که توسط مادر الویس پذیرفته شده بود. هر چند الویس هرگز اجازه نداد که این دوستی بیش از حد خودمانی شود.
در مصاحبه ای که جون در سال 1997 انجام داد گفت که کلنل تام پارکر ، مدیر تبلیغاتی الویس ، را سرزنش کرد.زیرا پارکر در آن زمان بخاطر تبلیغات ؛ الویس را مجبور میکرد با زنهای مختلف قرار بگذارد .
پیترگورالینیک ، بیوگرافی نویس الویس ، در زندگینامه الویس نوشت : شکی نیست که الویس ؛ جون را دوست میداشت.

june-juanico

مصاحبه با جون جونیکو :

جون جونیکو : الویس عشق زندگی من بود . من او رو در تابستان 1955 ، زمانیکه در آستانه ستاره شدن بود ملاقات کرده بودم.من هفده ساله بودم و او بیست ساله. او چندین بار در بیلوکسی برنامه اجرا کرده بود و همه میگفتند :”باید اونو ببینی!”
و چنین شد که اون شب من به کنسرتش رفتم.
من با خودم گفتم او زیباترینه . چشمهای درشت و خمار
دخترها در اطراف او جیغ میکشیدند . اما من جزو اون دسته ار دخترها نبودم. من از کنارش رد شدم و حتی نگاهش هم نکردم. اما اون از میان جمعیت عبور کرد و بازوی منو گرفت. و گفت : “کجا میری؟”
مهمترین چیزی که از اون شب به یاد دارم اینه که ، من در ماشین او در کنار منزلمون نشسته بودم و ما فقط صحبت میکردیم که مادرم منو دید و البته این موضوع رو به روی من نیاورد.
اولین چیزی که ازش پرسیدم این بود که اسم واقعی تو چیه؟ من تابحال همچین اسمی نشنیده بودم. و او گفت منظورت چیه که اسم واقعیم چیه؟ اسم واقعی من الویس آرون پریسلی هست.
ما آنقدر اونجا موندیم که ساعت 6 صبح شد و خورشید طلوع کرد.
الویس از اینکه شنید پدر و مادر طلاق گرفتند شوکه شد. الویس معتقد بود ازدواج یک چیز مادام العمره و وقتی کسی ازدواج میکنه باید تا آخر ادامه بده….
بعد از اون شب تا مدت زیادی خبری ازش نداشتم. و بعد معلوم شد که الویس با من تماس گرفته بوده ولی برادر بزرگترم به من اطلاع نداده بود. ولی بعدش بهم گفت که پسری با لهجه دهاتی باهات تماس گرفته بود!
به مدت یکسال و نیم ما با هم دوست بودیم و در این مدت رابطه ما یک رابطه ی پاک باقی موند. الویس خیلی با محبت و با ملاحظه بود. ما ساعات زیادی رو با هم میگذروندیم و شروع کرده بودیم به گفتگو درباره ازدواج.
مادر الویس منو دوست داشت . او به من به چشم یک دختر جوون اروم و عاقل نگاه میکرد . او همیشه بهم میگفت که الویس به کسی نیاز داره که ازش مراقبت کنه.

اما الویس روز به روز معروفتر میشد و تام پارکر ازش میخواست که با هنرپیشه های زن و اکترسهای لاس وگاس مرتبط بشه…. و اینطور شد که من تصمیم گرفتم با شخص دیگه ای ازدواج کنم.

سالها بعد در اوایل دهه شصت بود که من الویس رو در یک نمایش تئاتر در ممفیس ملاقات کردم. من به ردیف عقب صندلی او رفتم و آهسته چند ضربه به شونش زدم. او برگشت و نگاه ما در هم قفل شد.او از جاش بلند شد و منو به حال مرگ انداخت!
در همون موقع یکی از بادیگارهاش به طرف ما دوید چون فکر کرده بود کسی خیال سوء قصد داره. اما الویس من رو در آغوش گرفته بود. پریسیلا هم کنارش بود. او بسیار مهربان بود. و چشمش رو به صفحه نمایش دوخته بود.

در آگوست 1977 مادرم منزل ما بود و من داشتم چرت میزدم . مادرم وارد اطاق خوابم شد و به طرز عجیبی نگاهم میکرد.
بالخره صدام کرد و گفت : جون ! و من دیدم که چشماش اشک آلوده. او گفت همین الان در تلویزیون شنیدم که الویس پریسلی فوت کرده. من نگاهش کردم و گفتم امکان نداره! امکان نداره!
من به سمت تلویزیون رفتم و زانو زدم. نمیتونستم نفس بکشم. صادقانه بگم اگر اونموقع مادرم اونجا نبود ممکن بود من هم بمیرم.

الویس همیشه در قلب من بوده و من همیشه به این امید بودم که جایی در اینده دوباره باهم باشیم.
الان من 36 ساله که ازدواج کردم ( درزمان انجام مصاحبه) و دو بچه زیبا و نوه های زیبا دارم و در زندگی به خوشبختی رسیدم. اما هرگز نتونستم دست از دوست داشتن الویس بردارم.

About The Author

"JilVis"

Number of Entries : 1214
Scroll to top